+
۱

چهارشنبه و گنبد سبز فیروزه‌ای ( ۵ )‌ - مینی فید (اینجا کلیک کنید)

چهارشنبه و گنبد سبز فیروزه‌ای ( ۵ )‌ - مینی فید

چون روز چهارشنبه فرا رسید، بهرام جامه­‌ی پیروزه به تن کرد و عازم قصر پیروزه‌­ای رنگ شد و شب هنگام از بانوی قصر خواست تا آیین بانوانه به جای آورد و از راه عشق­بازی، داستانی به دلنوازی او گوید و آن غنچه‌­ی گل­گشاد سروافراز بر برگ گل خود شمامه‌­ی قند بست و پس از زمین‌­بوسی و مدح شاه، سخن آغاز کرد که:

در زمان­های دور در دیار مصر مردی بود ماهان نام؛ نیک­‌منظر و نیک­نام که محبوب دوستان و آشنایان بود. روزی از روزها آزاده‌­مردی از دوستان، او را به باغ خود میهمان برد. بوستانی لطیف و شیرین­کار و دوستانی از او لطیف‌تر صد بار. تا شب زمان در آنجا گذراندند و نشاط پروریدند. چون شب، پرده‌­ی سیاه خود درکشید، شخصی از دور پدید آمد و ماهان را خطاب قرار داد که: مرا می­شناسی؟ منم همال تو. شریک مال تو. مرا به یاد داری؟

 

رای دهندگان

masil  

دیدگاهتان را بنویسید