+
۱۰

آدم و حوا « دنیای داستان کوتاه راستانک (اینجا کلیک کنید)

آدم و حوا «  دنیای داستان کوتاه راستانک

دم به اطراف نگاهی انداخت. حوّا را دید که از دور می آمد … سلانه سلانه دست ها را گذاشت پشت و به سمت حوّا رفت . « میدانی آدم ؟ اینجا اصلا چیز جالبی ندارد . دلم میگیرد » آدم لبخند زد و مشتش را سمت حوّا گرفت «بیا عزیزم . اینها ر

 

رای دهندگان

دیدگاهتان را بنویسید