+
۵

کمک | دو برنامه‌نویس

کمک | دو برنامه‌نویس

مرد جوان در گوشه‌ی خیابان کنار ماشین‌ش ایستاده بود و مثل هر روز بلند فریاد میزد «کرج، کرج، کرج دو نفر …» و مثل هر روز به امید استراحت شبانه روزش رو می‌گذراند. در کنار پیاده‌رو پسرک در حالی که نشسته بو... [بیشتر بخوانید]