×

لینک پد چیست؟

اگه وبلاگ یا سایت دارید میتونید با لینک کردن مطالب جدیدتون به اینجا بازدیدکننده های بیشتری رو جذب کنید. گاهی هم توی اینترنت مطالب جالبی پیدا میشه که دلتون میخواد جایی ثبت کنید و بعدا بخونید یا به دیگران نشون بدید، اینکارم اینجا ممکنه. دقت کنید که اینجا جای معرفی کل یک سایت نیست بلکه برای معرفی مطالب سایتها ساخته شده!

ثبت نام سریع مشاهده آخرین مطالب


+
۱

رستگاری و فریادهای خاموشی ، دو شعر زیبا… | دو برنامه‌نویس

رستگاری و فریادهای خاموشی ، دو شعر زیبا… | دو برنامه‌نویس

دو شعر زیبا از فریدون مشیری که خواندن آن‌ها خالی از لطف نیست! [بیشتر بخوانید]

 
+
۳

اینها خرج نیست بَرج است!

همیشه همین طور است یعنی کافی است من با یک پیرهن ده‌هزار تومانی وارد خانه بشوم تا مادر شروع کند: باز رفتی لباس خریدی؟ می‌خواهی چه کنی با این زندگی؟ چرا آتش به زندگی خودت می‌زنی. [بیشتر بخوانید]

 
+
۲

نشـانـه های عاشـق شـدن « دنیای داستان کوتاه راستانک

نشـانـه های عاشـق شـدن «  دنیای داستان کوتاه راستانک

عشق زیباترین حادثه ای است که در زندگی رخ می دهد. عشق لذتی اغلب مثبت است که موضوع آن زیبایی است، همچنین احساسی عمیق، علاقه ای لطیف و یا جاذبه ای شدید است که محدودیتی در موجودات و مفاهیم ندارد و می توان... [بیشتر بخوانید]

 
+
۴

عقاب « دنیای داستان کوتاه راستانک

عقاب «  دنیای داستان کوتاه راستانک

مردی تخم عقابی پیدا کرد و آن را در لانه مرغی گذاشت . عقاب با بقیه جوجه ها از تخم بیرون آمد و با آن ها بزرگ شد . در تمام زندگیش تمام کارهایی را میکرد که مرغ ها میکردند و به دنبال حشرات و کرم ها میرفت ،... [بیشتر بخوانید]

 
+
۱

بیا ببین نوشته های دل نشین

بیا ببین نوشته های دل نشین

همیشه بهترین راه را برای پیمودن می‌بینیم! اما فقط راهی را می پیماییم که به آن عادت کرده ایم...! [بیشتر بخوانید]

 
+
۵

تنها « دنیای داستان کوتاه راستانک

تنها «  دنیای داستان کوتاه راستانک

یادمه یه دوست به هم می گفت اگه کسی و دوست داری و می خوای بسنجیش ازش چیزی مهمی رو طلب کن مثل بهم زدن رفاقتش با یه دوست دیگش یا اینکه فلان کارو انجام نده . ولی من چیز مهمی نداشتم که از اون بخوام . روز... [بیشتر بخوانید]

 
+
۲

دختر بچه ای نمی دانست عشق چیست, ازهمه پریسد « دنیای داستان کوتاه راستانک

دختر بچه ای نمی دانست عشق چیست, ازهمه پریسد «  دنیای داستان کوتاه راستانک

دختر بچه ای نمی دانست عشق چیست, از سر کنجکاوی از اطرافیانش پرسید عشق چیست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دختری گفت : اولش رویا , آخرش بازی است و بازیچه … مادرش گفت : عشق یعنی رنج پینه و زخم و تاول کف دست … پدرش گفت : ... [بیشتر بخوانید]

 
+
۲

متن سنگ قبر بزرگان « دنیای داستان کوتاه راستانک

متن سنگ قبر بزرگان «  دنیای داستان کوتاه راستانک

متن سنگ قبر فروغ فرخزاد من از نهایت شب حرف میزنم من از نهایت تاریکی واز نهایت شب حرف می زنم اگر به خانه من آمدی برای من م ای مهربان چراغ بیارو یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم متن سنگ قبر... [بیشتر بخوانید]

 
+
۲

درگذشتگان اهل قلم در سال ۹۰

درگذشتگان اهل قلم در سال ۹۰

جمعی از اهل قلم در سال 90 چهره در نقاب خاک کشیدند. این گزارش نگاهی گذرا دارد به درگذشت نویسندگان، شاعران، مترجمان و محققانی که در سال 1390 از دنیا رفتند. [بیشتر بخوانید]

 
+
۲

بیگانه‌ای در میان انسان ها‎

بیگانه‌ای در میان انسان ها‎

خلاصه و نقدی بر رمان بیگانه* اثری از آلبر کامو دیر گاهی پیش بیگانه را در جمله ای خلاصه کردم که تصدیق می کنم بسیار شگفت نما و خارج اجماع است:" در جامعه ی ما هر آدمی که در سر خاکسپاری مادرش نگرید،... [بیشتر بخوانید]

 
+
۲

ماجرای دو دیوانه

ماجرای دو دیوانه

فرهاد و هوشنگ هر دو بیمار یک آسایشگاه روانى بودند. یکروز همینطور که در کنار استخر قدم مى زدند فرهاد ناگهان خود را به قسمت عمیق استخر انداخت و به زیر آب فرو رفت. [بیشتر بخوانید]

 
+
۵

امید « دنیای داستان کوتاه راستانک

امید «  دنیای داستان کوتاه راستانک

در بیمارستانی ، دو مرد بیمار در یک اتاق بستری بودند. یکی از بیماران اجازه داشت که هر روز بعد از ظهر یک ساعت روی تختش بنشیند . اما بیمار دیگر مجبور بود هیچ تکانی نخورد و همیشه پشت به هم اتاقیش روی تخت ... [بیشتر بخوانید]

 
+
۳

فداکاری زنان « دنیای داستان کوتاه راستانک

فداکاری زنان «  دنیای داستان کوتاه راستانک

بر بالای تپه‌ای در شهر وینسبرگ آلمان، قلعه ای قدیمی‌و بلند وجود دارد که مشرف بر شهر است. اهالی وینسبرگ افسانه ای جالب در مورد این قلعه دارند که بازگویی آن مایه مباهات و افتخارشان است افسانه حاکی از آن... [بیشتر بخوانید]

 
+
۲

ثروت کوروش « دنیای داستان کوتاه راستانک

ثروت کوروش «  دنیای داستان کوتاه راستانک

زمانی کزروس به کوروش بزرگ گفت چرا از غنیمت های جنگی چیزی را برای خود بر نمی داری و همه را به سربازانت می بخشی. کوروش گفت اگر غنیمت های جنگی را نمی بخشیدیم الان دارایی من چقدر بود؟… گزروس عددی را با... [بیشتر بخوانید]

 
+
۴

زیرکی یک مادر

زیرکی یک مادر

خانم حمیدی برای دیدن پسرش مسعود ، به محل تحصیل او یعنی لندن آمده بود . او در آنجا متوجه شد که پسرش با یک هم اتاقی دختر بنام ویکی زندگی می کند. کاری از دست خانم حمیدی بر نمی آمد و از طرفی هم اتاقی مسعو... [بیشتر بخوانید]