+
۱

دانلود آهنگ جدید حامد زمانی بنام دلارام (اینجا کلیک کنید)

دانلود آهنگ جدید حامد زمانی بنام دلارام

دانلود آهنگ جدید حامد زمانی به نام دلارام
Download New Music Hamed Zamani – Delaram
غزل: سعدی – آهنگساز و تهیه کننده: حامد زمانی
تنظیم: نیما نورمحمدی – میکس و مستر: ایمان احمدزاده – دف: رضا دربندی – گیتار و بوزوکی: مجتبی تقی پور
متن آهنگ جدید حامد زمانی به نام دلارام:
بخت باز آید از آن در که یکی چون تو در آید
روی زیبای تو دیدن در دولت بگشاید
صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را
تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید
این ظرافت که تو داری همه دل ها بفریبد
این لطافت که تو داری همه غم ها بزداید
چشم عاشق نتوان دوخت که معشوق نبیند
پای بلبل نتوان بست که بر گل نسراید
نیشکر با همه شیرینی اگر لب بگشایی
پیش نطق شکرینت چو نی انگشت بخواید
گر مرا هیچ نباشد نه به دنیا نه به عقبی
چون تو دارم همه دارم دگرم هیچ نباید

متن شعر آهنگ جدید حامد زمانی به نام دلارام

مژده ای دل که کنون وقت وصال است و غمت رو به زوال است
به عشاق بگویید ره وصل بپویید که چار و مرض آن چهارده ما
که عالم همه مجنون رخش در طلبش نعره زنانند و به دف رقص کنانند
و به دل خوف و رجا از کرم ساقی ما ترد شده درد و ز شوق حرمش صبر کنانند
و چنین است و چنان است و قرار دو جهان است
و دو سپاهی ز غلامان به رهش جامه دریدند
و دل از خویش بریدند و به معشوق رسیدند
و همین مشغله ی ماست که از عشق بمیریم و جز او یاد نگیریم

تکست آهنگ جدید حامد زمانی به نام دلارام

با همه خلق نمودم خم ابرو که تو داری
ماه نو هرکه ببیند به همه کس بنماید
دل به سختی بنهادم پس از آن دل به تو دادم
آنکه از دوست تحمل نکن عهد نپاید
گر حلال است که خون همه عالم تو بریزی
آنکه روی از همه عالم به تو آورد نشاید
چشم عاشق نتوان دوخت که معشوق نبیند
پای بلبل نتوان بست که بر گل نسراید

متن غزل دلارام از سعدی با صدای حامد زمانی

هر که دلارام دید از دلش آرام رفت
باز نیابد خلاص هرکه در این دام رفت
یاد تو میرفت و ما عاشق و بی دل شدیم
پرده برانداختی کار به اتمام رفت
مه نتابد به روز چیست که در خانه تافت
سرو نروید به بام کیست که بر بام رفت
گر به همه عمر خویش با تو برآرم دمی
حاصل عمر آن دمست باقی ایام رفت

متن شعر غزل دلارام از سعدی با صدای حامد زمانی

تو رو دیدم به فدای قد و بالای نگاری که همی بنده نواز است و حقیقت نه مجاز است
چه بگویم که چنین قصه دراز است جهانی بدرش غرق نیاز است
نماز است جواز است که دلم سوز و گداز است
نمان و نمان و نمان ریزه خور خان کریمش
که به کس کار ندارم بجز آن یار ندارم
به کسی کار ندارم ثمری غیر دلم بر سر بازار ندارم
من نالایق ناقابل نادان چه کنم با همه درماندگی و کوری و شرمندگی
و بندگی و بی ثمری پیش همان شه که کریم است و رحیم است
و همان یار قدیم است
جهان گیر جهان دار و به دل دلبر و دلدار
و وفادار و هوادار به این سرور و سردار
و کس و کار به دل یار جهانی به کرم هاش بدهکار
و چه میشد دل غم دیده ی من را بشود باز خریدار

 

رای دهندگان

دیدگاهتان را بنویسید