امروز ساعت 8 بیدار شدم
سرم گیج میرفت ولی چیزی نگفتم
کمی آیین راهنمایی رانندگی خوندم (فردا امتحان دارم)
کمی هم کتاب علی شاه حسینی کارآفرین را خوندم و ه نت سر زدم
ناهار خوردم و رفتم به سمت کتابخونه مرکزی
دیروز به طور اتفاقب در خانه جوان اطلاعیه سمیناری در مورد مدیریت دیدم
ساعت 3-5 کتابخونه مرکزی
2.10 اونجا بودم..3تا کتاب امانت گرفتم:"نیایش==>ماهاتما گاندی،چگونه منظم شویم،دستیابی به هدف===>برایان تریسی"
دلشوره داشتم نکنه اشتباهی زمان رو دیدم آخه هیچکس نبود
ساعت 2.55بود منم رفتم سمت سالن اجتماعات دیدم یه صدایی از سالن میاد
خیالم راحت تر شد

روی هم رفته 10-20 نفر اونجا بودند
ابتدا مدیر کتابخونه حرف زد خیلی جوون بود
بعدش آقای سلمانی یا سلیمانی
که اسلایدهاش وصل نمیشد حدود 15 مین به لپ تاپ ور رفتن ولی درست نشد


از مقایسه کتاب و اینترنت حرف میزد و اینکه کتاب از بین نرفته
ساعت 4 گفتن بفرمایین پذیرایی
توی راهرو با چند نفر آشنا شدم
کسی که جزو کارکنان کتابخونه بود و کسی که جزو انجمن کتابداری اصفهان بود
برام توضیح دادن که سمت افراد چجوریه و اینکه رشته ام به کتابداری نزدیکه
قهوا و کیک میل کردیم

بعد از پذیرایی تعدا همان ها بودیم و نصف بیشتری نیومده بودن که نشانه بی مسئولیتیه افراده
اقای زین العابدینی هم کمی حرفید
نمایش پیغام ماهی ها

از دکتر افشار تجلیل شد و یه عکس هم گرفتن و سمینار تمام شد
همون آقاهه که سفید پوشیده

بعد سمینار پدر اومد دنبالم و رفتیم سالن هلال احمر خیابان میر نمایش پیغام ماهی ها
فردا شب آخرین نمایشه
همه در عرض 2 دقیقه اول اشک ریختن
این اقا فیلمدارشون بودن

نمایش را تعدادی معلول بازی کردن و ...
خیلیــــــــــــــــــــــــــــــــ قشنگ بود
حتما برین ببینین
فقط یک نفر از میونشون میتونست راه بره خانومی به اسم فاطمه به نظر من خوشکل بود



ببخشید کیفیت عکس نداره
من دستم هم میلرزه
حتما برین ببینین
اصفهان.خیابان میر.سالن هلال اهمر.پیغام ماهی ها.ساعت 7