بالاخره کتاب تموم شد
زندگی حضرت زینب خیلی دردناک بود
از همون اول تولد که همه از واقعه کربلا خبر داشتند گریان بودند
وقتی 5ساله بودند پدربزرگ (حضرت محمد) را از دست میدن و مادرشون اندوهگین و غمگین بودند
مادر و پدرشون (حضرت علی و حضرت فاطمه) را اذیت میکردند و حضرت زینب شاهد شهید شدن مادر و پدرشون بودند
وقتی جوان بودند برادر اول(امام حسن) را از دست دادن
و بعد از 8 سال برادر دوم را...
دیگه طاقت نداشتند ولی با این حال جلوی دشمننان اشکی نریختند
زینبی که تموم سال ها آروم بود بعد از شهید شدن حسین ع بی طاقت شده و اعتراضات شدیدی میکردند به طوری که هیچ مردی نتوانست مقاومت کند
و یزید پشیمان شد تا مرد.

حضرت زینب سختی های شدید را تحمل کردند که اگه من جای ایشون بودم اپسیلنش هم نمیتونستم تحمل کنم
زینب

و اما در مورد خودم:
2روز بدون هیچ دارویی و قرصی فقط با استومنوفین خوب بودم و 2 روز است که بدون استومنوفین حالم خوبه و سر درد ندارم
گاهی فکر میکنم نکنه معجزه ای رخ داده
هیچ دردی حس نمیکنم
و بازهم خدایا شکرت
برای مشاهده اندازه واقعی الحمد الله رب العالمین کلیک کنید