+
۲

داستان خواندنی و غمگین “در پی خوشبختی” (اینجا کلیک کنید)

داستان خواندنی و غمگین “در پی خوشبختی”

مرد، دوباره آمد همانجای قدیمی روی پله های بانک، توی فرو رفتگی دیوار یک جایی شبیه دل خودش، کارتن را انداخت روی زمین، دراز کشید، کفشهایش را گذاشت زیر سرش، کیسه را کشید روی تنش، دستهایش را مچاله کرد لای پاهایش…

 

رای دهندگان

دیدگاهتان را بنویسید