+
۵

گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید (اینجا کلیک کنید)

گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید

ذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید
پیری برای جمعی سخن میراند...

لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند.

بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند.

او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید.

او لبخندی زد و گفت: ...

 

رای دهندگان

دیدگاهتان را بنویسید