دانشگاه با همهی محدودیتهایش، فضای مناسبی برای دنبال کردن چنین مسائلی بود. در بین آدمهای جورواجور و رنگارنگ دانشگاه، آدمهای همفکر و از آن مهمتر، خوشفکرِ زیادی پیدا میشد. تقریباً در سه چهار ترم اول، فقط سبک خاصی از کتابهای فلسفی را میخواندم. روزی داشتم کتابی میخواندم. حکایتی را در آن کتاب خواندم که صرف نظر از واقعیت یا عدم حقیقت بودن آن، باعث شد چندین ماه هیچ کتاب فلسفی را باز نکنم و وقتی که باز کردم دیدم سبک و سلیقهام تغییری بنیادین کرده بود. متوجه شدم من به دنبال مسائل دیگری هستم. آن حکایت را به سبک و سلیقه خودم در زیر به صورت بنیادین بازنویسی میکنم.
دلیل گزارش دادن این مطلب:
رای دهندگان
بهترین آموزش های برنامه نویسی
توسط فرخ ابراهیمی نژاد مدیر موسس لینک پددوره های در حال ثبت نام
ورود به جشنواره و دیدن تمام دوره ها
دورهی نخبهی طراحی و برنامه نویسی وب
دوره ی آموزشی 0 تا 100 php و mysql
آموزش برنامه نویسی برای نوجوانان دوره از راه دور و آنلاین
آموزش SEO
دیدگاهتان را بنویسید