+
۱

شاهنامه فردوسی(جمشید) (اینجا کلیک کنید)

گرانمایه جمشید فرزند او

کمر بست یکدل پر از پند او

برآمد برآن تخت فرخ پدر
به رسم کیان بر سرش تاج زر

کمر بست با فر شاهنشهی
جهان گشت سرتاسر او را رهی

زمانه بر آسود از داوری
به فرمان او دیو و مرغ و پری

جهان را فزوده بدو آبروی
فروزان شده تخت شاهی بدوی

منم گفت با فرهٔ ایزدی
همم شهریاری همم موبدی

بدان را ز بد دست کوته کنم
روان را سوی روشنی ره کنم

 

رای دهندگان

eitg  

دیدگاهتان را بنویسید