+
۲

در وسط جنگل(دنیای داستان کوتاه راستانک) (اینجا کلیک کنید)

در وسط جنگل(دنیای داستان کوتاه راستانک)

ماشینم خاموش شد و هرکاری کردم روشن نمیشد. وسط جنگل، داره شب میشه، نم بارون هم گرفت… این داستان رو دوستم برام تعریف کرده و قسم میخورد که واقعیه: دوستم تعریف میکرد که یک شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال طرف اردبیل، جای اینکه از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده که می‌گفت: [...]

 

رای دهندگان

zeoses   f4r0kh  

دیدگاهتان را بنویسید