+
۲

حکایتی از اینکه چرا ما قرآن می خوانیم با اینکه چیزی از آن نمی فهمیم؟ « دنیای داستان کوتاه راستانک (اینجا کلیک کنید)

حکایتی از اینکه چرا ما قرآن می خوانیم با اینکه چیزی از آن نمی فهمیم؟ «  دنیای داستان کوتاه راستانک

یک پیرمرد آمریکایی مسلمان همراه با نوه کوچکش در یک مزرعه در کوههای شرقی کنتاکی زندگی می کرد. هرروز صبح پدربزرگ پشت میز آشپزخانه می نشست و قرآن می خواند. نوه اش هر بار مانند او می نشست و سعی می کرد فقط بتواند از او تقلید کند. یه روز نوه اش پرسید : پدربزرگ

 

رای دهندگان

zeoses   f4r0kh  

دیدگاهتان را بنویسید