+
۱

ذکاوت حکیمی باهوش - ایمیل های جذاب (اینجا کلیک کنید)

ذکاوت حکیمی باهوش



در زمان های قدیم یک دختر از روی اسب می افتد و باسنش (لگنش) از جایش درمی‌رود. پدر دختر هر حکیمی را به نزد دخترش می‌برد، دختر اجازه نمی‌دهد کسی دست به باسنش بزند, هر چه به دختر می گویند حکیم بخاطر شغل و طبابتی که می کنند محرم بیمارانشان هستند اما دختر زیر بار نمی رود و نمی‌گذارد کسی دست به باسنش بزند.

به ناچار دختر هر روز ضعیف تر وناتوان‌تر....

برای مشاهده مطلب مورد نظر بر روی تیتر مطلب کلیک نمایید تا به مطلب مورد نظر هدایت شوید

 

رای دهندگان

دیدگاهتان را بنویسید