+
۱

چرند و پرند‌های دهخدا طنزی بدون تاریخ مصرف - مینی فید (اینجا کلیک کنید)

چرند و پرند‌های دهخدا طنزی بدون تاریخ مصرف - مینی فید

دیروز سگ حسن دله نفس زنان و عرق ریزان وارد اداره شد. به محض ورود بی‌سلام وعلیک فوراً گفت: فلان کس زود زود این مطلب را یادداشت کن که در جشن خیلی لازم است.

گفتم: «رفیق حالا بنشین خستگی بگیر».
گفت: «خیلی کار دارم زود باش تا یادم نرفته بنویس که مطلب خیلی مهم است».
گفتم: «رفیق مطلب در صندوق اداره به قدریست که اگر روزنامه هفتگی به بلندی عریضه کرمانشاهی‌ها یومیه هم که بشود باز زیاد می‌آید».
گفت: «این مطلب ربطی به آن ها ندارد، این مطلب خیلی عمده است».
ناچار گفتم: «بگو».

 

رای دهندگان

masil  

دیدگاهتان را بنویسید