+
۲

فصل اول – قسمت دوم از کتاب استیو جابز (اینجا کلیک کنید)

فصل اول – قسمت دوم از کتاب استیو جابز

قسمت دوم از فصل اول

Silicon Vally (جایی که مردمانش ارزش سیلیکون را فهمیدند)

زندگی ای که Clara و Paul jobs برای فرزندشان درست کردند همانند یک زندگی کلاسیکی بود که در دهه ۵۰ همه پدر و مادرها برای بچه های خود درست می کرند.

وقتی استیو دو سالش بود خانواده Jobs یک دختر دیگر بنام Patty را به فرزند خواندگی قبول کردند. بعد از گذشت سه سال آنها به خانه ای در اطراف شهر نقل مکان می کنند. چند سالی در آنجا زندگی کردند تا اینکه شرکتی که Paul در آن کار می کرد او را به Palo Alto منتقل می کند اما از آنجا که Paul از مخارج زندگی در داخل شهر بر نمی آمد مجبور می شوند در روستایی در جنوب Palo Alto ساکن شوند. در آنجا Paul سعی می کرد در زمانهای بیکاری کارهای مکانیکی و خرید و فروش ماشین را همچنان انجام دهد. استیو خودش در مورد پدرش می گوید که همیشه از کارهای پدرش هیجان زده میشد استعداد طراحی های پدرش برای او بسیار جذاب و عالی به نظر میرسید. استیو می گوید او می دانست هر چیزی رو چگونه باید بسازد مثلا اگر او یک کابینت نیاز داشت خودش آنرا می ساخت. او هر چیزی را خوب درست می کرد زمانیکه او توری های دور خانه را که می ساخت یک چکش هم به من داد تا من هم بتوانم از آن استفاده و کمکش کنم. هنوز بعد از پنجاه سال که والتر ایساکسون (نویسنده کتاب) به همراه استیو جابز برای دیدن آن خانه به آنجا می روند آن توری ها هنوز هم پابرجا و محکم باقی مانده اند. استیو می گوید یکی از درسهایی که پدرم به من داد این بود که به من می گفت خیلی مهم هست حتی در کارها جایی که به چشم نمی آید و حتی مردم هم نمی توانند آن قسمت را ببینند درست و با کیفیت خوب بسازی. مثلا اگر یک کابینت که می سازی پشت کابینت هم که هیچ گاه به چشم نمی آید را خوب و درست بسازی با اینکه مردم پشت کابینت را نمی بینند. پدرم دوست داشت همه کار ها را درست انجام دهد حتی در کارها به قطعاتی که قابل دیدن هم نبود اهمیت می داد.

 

رای دهندگان

دیدگاهتان را بنویسید