+
۲

آیا میتوانم زودتر بمیرم؟؟؟ « دنیای داستان کوتاه راستانک

سال ها پیش زمانی که به عنوان داوطلب در بیمارستان استانفورد مشغول کار بودم با دختری به نام لیزا آشنا شدم که از بیماری جدی و نادری رنج میبرد. ظاهرا تنها شانس بهبودی او گرفتن خون از برادر پنج ساله خود بو... [بیشتر بخوانید]