نتم حدود یکی دوهفته ای هست که قطعه...در این مدت وقت داشتم که کمی فکر کنم. به خودم به زندگی. صبر کردم که حالم خوب بشه .خوبِ خوب.بیماری ها باعث شدن که بهم سخت بگذره و قدر سلامتی را بیشتر بدونم. زمانی... [بیشتر بخوانید]

فردا صبح زمانیه که عمل میشم عمل پارسال تومورهایی بود که در بدنم اضافه رشد کرده بود ایندفعه هم دعا کنید تنها کیست را دربیارن و تخمدان را بندارن حالم ناجور گرفته بود با این حال کلاس خبرنگاری را رفتم... [بیشتر بخوانید]

مرحله اخریه که برادرم مسابقه شطرنج داشت منم رفتم 3ساعت طول کشید در این مدت من و بابا هم شطرنج بازی کردیم که مساوی شدیم از 9بازی 6تای اونو برد....حریف هاش پیارسال مقام های کشوری را اورده بودند و او... [بیشتر بخوانید]

قبلا گفتم که دو نفر از دوستانم باعث این اتفاق شدن و من فقط تعداد بیشتری را دعوت کردم حدود 26 نفر که 11 نفرشون اومده بودند یکی از بچه ها 6ماه بود که عقد کرده و دیگری شهریور که بیاد میشه یک سال که عرو... [بیشتر بخوانید]

آموزش وبمستر تولز گوگل و معرفی sitemap به گوگل آموزش ساختن مديريت وبمستر گوگل وب سايت شخصي ابتدا قبل از هر چيزي اگر اکانت در گوگل نداريد يکي بسازيد ، به صفحه وبمستر تولز گوگل از لينک زير وار... [بیشتر بخوانید]

نام:هانری دو تولوز لوترک تولد: ۲۴ نوامبر ۱۸۶۴ آلبی ، فوت: ۹ سپتامبر ۱۹۰۱ شاتو دو مالورم ، ملیت:فرانسوی نظر سارا شرافتی:اینکه نقاشی هایش زمانی زنده بودند منو به وجد میاره و همینطور معل... [بیشتر بخوانید]

چقدر از بیکاری بدم میاد چقدر از بیکاری بدم میاد چقدر از بیکاری بدم میاد چقدر از بیکاری بدم میاد چقدر از بیکاری بدم میاد چقدر از بیکاری بدم میاد چقدر از بیکاری بدم میاد چقدر از بیکاری بدم میاد ... [بیشتر بخوانید]

مروز روز عید بود ومسلما دیادر بزرگترها ماهم رفتیم دیدن مادربزرگ ها من و ماشینی که باش میرونم یکی از قدیمی ها نبودند زنگ زدم به دایی م و مادربزرگ اونجا بود توی هتل عباسی من یک بار با زهرا اونجا ر... [بیشتر بخوانید]

در این مجموعه از آموزش های وب سایت لرن فایلز قصد داریم به آموزش گام به گام html5 بپردازیم! در این ویدئو بخش اول آموزش رو قرار دادیم . ——————————- html5 استاندارد جدیدی برای html می باشد و بعد از ن... [بیشتر بخوانید]

ساعت 10 بود که یه دفعه تصمیم گرفتیم بریم بیرون پارک رفتیم پارک همش اسباب بازی های کودکان بود به همین علت رفتیم شهر بازی منم کلبه وحشت را رفتم .وحشت نکردم بیشتر فکر کردم که چطور سر و ته میشم که ن... [بیشتر بخوانید]

مادربزرگ ها اممشب خونه ما افطار مهمون بودند خورشت لوبیا سبز درست کردو و جوجه ذغالی که برادرم زحمتشو کشید سالاد هم سلیقه اینجانبه و زولبیا و با میه سلیقه خواهرم سالاد که خودم درست کردم از خدا خ... [بیشتر بخوانید]

سارا زنگ شد بهم نمیخواستم بهش بگم که 5شنبه بیمارستانم ولی گفت با محیا قراره برن بیرون منم بیام از اونجا که اهل پنهان کاری نیستم بهش گفتم هر چی به 5شنبه نزدیکتر میشیم نگران تر میشم توی کلوب نوشته بود... [بیشتر بخوانید]

رمان ماموریت فراموش شده علمی تخیلی نویسنده: آیزاک آسیموف مترجم:محد قصاع تعداد صفحه:280 در ارتباط با نویسنده: آیزاک آسیموف یا اسحق عاصم‌اف (‎به روسی Исаак Юдович Озимов ‏) (۲ ژانویه ۱۹۲۰ - ۶... [بیشتر بخوانید]

امروز از صبح بیرون بودم به علت گرما عرق زیادی ریختم و اب بدنم رو به اتمام بود .دو ساعت مونده به افطار نمیتونستم هیچ کاری کنم ولی الان خوبم. به خاطر یکی از دوستانم ناراحتم.یه بیماری پوستی داره که کم ک... [بیشتر بخوانید]

http://sherafatitamarkoz.mihanblog.com/post/377http://sherafatitamarkoz.mihanblog.com/post/377http://sherafatitamarkoz.mihanblog.com/post/377http://sherafatitamarkoz.mihanblog.com/post/377http://shera... [بیشتر بخوانید]