loading...
ایران ویکی-از همه جا و از همه چیز
ادمین بازدید : 2106 شنبه 12 تیر 1395 نظرات (3)

بارها این جمله را از زبان این و آن شنیده‌ایم، «شوهرم میخواهد حریم شخصی خودش را داشته باشد» … «زنم می‌گوید نیاز دارد چیزهایی را برای خلوت خودش، دور از من، نگه دارد». درست است که به کمی حریم شخصی در هر ازدواجی نیاز هست ولی این افراد درمورد حریم‌شخصی حرف نمی‌زنند، آنها به دنبال پنهان‌کاری هستند. این موضوعی کاملاً متفاوت است.

لائورا شلسینگر، نویسنده کتاب «۱۰ کار احمقانه‌ای که زوج‌ها برای بر هم زدن رابطه‌شان انجام می‌دهند» نکاتی درمورد این موضوع می نویسد که مسئله را روشن‌تر می‌کند. در زیر به چند جمله از این کتاب اشاره می‌کنیم:


حریم شخصی
 – « حریم شخصی چیزی است که از روی احترام به کسی می‌دهید. پنهان‌کاری چیزی است که از هم مخفی نگه می‌دارید.»

– «حریم شخصی زمانی است که می‌خواهید بدون اینکه همسرتان نگاهتان کند، به دستشویی بروید یا بینی‌تان را تمیز کنید یا بدون اینکه متوجه شود برایش هدیه بخرید. پنهان‌کاری زمانی است که بخاطر چیزی که نمی‌توانید به همسرتان بگویید، احساس گناه می‌کنید.»

– «حریم شخصی در ازدواج فضای فردی است که برای خودتان می‌خواهید که در آن اعتماد و احترام وجود دارد. طرف دیگر از این فضا آگاه بوده و به آن احترام می‌گذارد. همه ما به کمی فضای شخصی برای خودمان نیاز داریم. درغیراینصورت دیوانه می‌شویم. از طرف دیگر پنهان‌کاری برای ازدواج مخرب است و با فقدان اعتماد و احترام همراه است. این چیزی است که طرف دیگر از آن آگاه نیست  و درواقع دروغ است.»

– « حریم شخصی یعنی داشتن زمانی باکیفیت یا معنوی برای خودتان. پنهان‌کاری در ازدواج می‌تواند نوعی فریب باشد.»

– « حریم شخصی یعنی درمیان نگذاشتن اطلاعاتی مربوط به خودتان با فرد مقابل که آشکار شدن آن هیچ فایده‌ای برای طرف ‌مقابلتان ندارد و شما هم دلتان نمی‌خواهد آن را با او مطرح کنید. اما پنهان‌کاری یعنی اختفای اطلاعاتی که می‌تواند بر سلامت طرف‌مقابلتان تاثیر داشته باشد. این تاثیر می‌تواند مالی، معنوی، جسمی یا ذهنی باشد. حریم شخصی قابل قبول است ولی پنهان‌کاری قابل قبول نیست.»

در زیر به تعریف پنهان‌کاری از نظر جک که در مقاله «پنهان‌کاری در ازدواج» نوشته شده است، اشاره می‌کنیم. (جک خیلی خوب تفاوت این دو را می‌داند. او اعتراف می‌کند که به همسرش خیانت کرده و از آن زمان تمام تلاش خود را به کار بسته تا رفتارش را تغییر دهد و ازدواجش را بازسازی کند.)

«پنهان‌کاری عمل مخفی کردن چیزهاست، یعنی بعضی چیزها از وضعیت خصوصی گذرانده و پنهان می‌کنیم. پنهان‌کاری از مخفی کردن آگاهانه چیزی از دیگران از روی ترس ریشه می‌گیرد. رازها حاوی اطلاعاتی هستند که قدرت گذاشتن تاثیر منفی بر دیگران را دارند – چه تاثیر احساسی، چه فیزیکی یا مالی. فردی که چیزی را پنهان کرده است باور دارد که اگر آن موضوع چه به صورت تصادفی و چه عمدی برملا شود، باعث آسیب زدن به خود فرد و اطرافیان او خواهد شد.»

«بعضی رازها کوچک‌اند ولی به مرور زمان اعتماد را از بین می‌برند. ترس از واکنش همسر می‌تواند مجبورمان کند شروع به پنهان کردن مثلاً چیزی که خریده‌ایم کنیم یا وقتی با دوستانمان بیرون رفته‌ایم به او بگوییم که سر کار بوده‌ایم. به مرور زمان فاصله‌ای بین دو طرف ایجاد می‌شود. رازهای ما می‌توانند واقعاً خانمان‌برانداز باشند. این رازها اعمال، باورها یا بخشی از ما هستند که عمداً و آگاهانه بخاطر ترس از تاثیرشان، آنها را پنهان می‌کنیم. خیانت‌ها، اعتیادها، گرایشات جنسی نمونه‌هایی از رازهایی هستند که باعث می‌شود فرد بخاطر ترس از عواقب برملاشدنشان، آنها را مخفی کند. رازهایی اینچنینی اعتماد و امنیت را از بین برده و شکافی ایجاد می‌کند که دیگر صمیمیت بین دو طرف را دشوار می‌کند.

کسی که رازی را برای خود نگه می‌دارد، برای مخفی نگه داشتن رازش کم‌کم شخصیتی کاذب پیدا می‌کند. وقتی چنین رازهایی برملا می‌شوند، پایه‌های رابطه را لرزانده و احساس خیانت، آسیب‌پذیری و عدم‌امنیت در طرف‌مقابل ایجاد می‌کنند.»

 

حریم‌شخصی درمقابل پنهان‌کاری

حریم شخصی یعنی داشتن زمانی باکیفیت برای خودتان،پنهان‌کاری در ازدواج می‌تواند نوعی فریب باشد

 

و این هم یک نقطه‌نظر دیگر که در مقاله «حریم‌شخصی درمقابل پنهان‌کاری» عنوان شده است:
«حریم‌شخصی زمانی است که موقع لباس پوشیدن یا دستشویی رفتن در اتاق را می‌بندید. از نظر لغوی، حریم شخصی یعنی آزادی از توجه عموم. اما توجه داشته باشید که این «وانمود کردن کسی که نیستید» یا دروغ گفتن و مخفی کردن چیزی نیست. فقط نوعی فروتنی یا حیا است. حریم‌شخصی یعنی نیاز به کمی تنهایی و ارتباط با خود. راهی است برای حفظ کنترل فردی روی اعمال و ایده‌های خود بدون نیاز به دریافت بازخورد از دیگران.

پنهان‌کاری زمانی است که شما عمداً برای فریب دادن طرفتان چیزی را از او مخفی می‌کنید. در این مورد شما تصمیم می‌گیرید چیزی را مخفی کنید و واقعیت را نشان نمی‌دهید. این کار در اغلب موارد صحیح نیست و دلیل پنهان‌کاری جلوگیری از ایجاد مشاجره و ناراحتی است. فرد به این دلیل چیزی را مخفی نگه می‌دارد که زندگی مثل سابق جلو رودُ حتی وقتی می‌داند که اگر آن کار به صورت اشکار انجام شود ایجاد مشکل خواهد کرد.

البته خیلی از کارهای مثبت هم ممکن است با پنهان‌کاری انجام شوند (مثل میهمانی‌های سورپرایز کردن، پروژه‌هایی برای ارتقای فردی، خرید هدیه یا حتی کار کردن روی مشکلات خود) ولی هر زمان که پنهان‌کاری شامل همکاری با دیگری به طریقی که موجب ناراحتی همسر شود یا زمانی که پنهان‌کاری بخاطر مخفی کردن عدم صداقتتان انجام می‌شود، مشکلی وجود دارد.»

و در آخر نظر دکتر لائورا شلسینگر در این زمینه این است:
«وقتی رابطه‌ای مشکلات ناراحت‌کننده و جدی داشته باشد، مخفی‌کاری‌ها راهی برای پنهان کردن واقعیت هستند. افراد به جای مواجه شدن با مشکلات، کمک گرفتن، سعی در تغییر یا درک بیهودگی مخمصه‌ای که خود را در آن گرفتار کرده‌اند، از مخفی‌کاری برای پنهان کردن کارشان استفاده می‌کنند. ولی این جواب نمی‌دهد.»

با تمام این توضیحات، می‌توانید درک کنید که بین فضا دادن به همدیگر و پنهان نگه داشتن اطلاعاتی از همسر تفاوت بزرگی وجود دارد زیرا هر چیزی که بر همسرتان تاثیر می‌گذارد باید بر شما هم تاثیر بگذارد. خداوند ازدواج را اینطور طراحی کرده است «یکی برای همه و همه برای یکی». تلفن‌های همراه مخفی، پروفایل‌های یواشکی در شبکه‌های اجتماعی، نگفتن رفت‌وآمدتان با کسی که ممکن است همسرتان را ناراحت کند، ازجمله پنهان‌کاری‌هایی هستند که نباید هیچوقت انجام دهید. راز و مخفی‌کاری برای مجردهاست نه متاهل‌ها!

بگذارید واضح بگوییم، این جزء قسمی که روز ازدواج به همسرتان دادید نبوده است. در ازدواج جایی برای مخفی‌کاری نیست.

«کسانیکه گناهانشان را مخفی می‌کنند هیچوقت پیشرفت نمی‌کنند، مگراینکه اعتراف کنند تا بخشیده شوند.»

ادمین بازدید : 2524 چهارشنبه 09 تیر 1395 نظرات (0)

در زندگی مشترک،افراد نیازمند یک حریم شخصی و خصوصی هستند، چرا که وجود این فضای شخصی، به اندازه در کنار یکدیگر بودن به همزیستی رابطه زناشویی کمک می کند.

در رابطه زناشویی هر یک از طرفین برای خود هویت و شخصیت مستقل دارند و زمانی که دو نفر تصمیم به زندگی مشترک می گیرند، باید بتوانند همراه با حفظ فردیت خود قسمتی از زندگی خود را به اشتراک بگذارند. این اشتراک صددرصد نیست. در زندگی مشترک،افراد نیازمند یک حریم شخصی و خصوصی هستند، چرا که وجود این فضای شخصی، به اندازه در کنار یکدیگر بودن به همزیستی رابطه زناشویی کمک می کند.

متاسفانه دید منفی در جامعه نسبت به کسانی که طلاق می گیرند باعث می شود تا از آنها به عنوان ناسازگار و ضعیف یاد شود اما باید بدانیم لزوما این افراد مشکل دار نیستند، چرا که گاهی به دلیل انتخاب های غلط، اتفاق های پیش بینی نشده و غیرقابل کنترل در زندگی آنها پیش می آید که آنان را به این مرحله سوق می دهد.

کم پیدا می شوند آدم هایی که برای طلاق ازدواج کنند. البته گاه ردپای چنین آدم های عجیبی را در صفحه حوادث و دادگاه های خانواده می بینیم که ازدواج را وسیله ای برای خالی کردن جیب دیگران و سوءاستفاده های مالی و موقعیتی قرار می دهند اما اغلب آدم ها ازدواج نمی کنند که جیب خالی کنند و بعد جدا شوند. یعنی ازدواج نمی کنند که وقتی آن هدف اصلی محقق شد دست طرف مقابل را در پوست گردو بگذارند و دنبال شکار دیگری بگردند.

بیشتر آدم ها وقتی می خواهند ازدواج کنند دوست دارند در کنار یک دیگری به نام همسر به آرامش برسند، بچه دار شوند و خانواده ای داشته باشند اما حتی اگر هر دو طرف ازدواج یعنی دختر و پسر هدف دیگری جز این نداشته باشند باز می بینیم که برخی از آنها در ادامه به چالش های بزرگ و گره های بازنشدنی می رسند و گاه چاره ای جز جدا شدن نمی یابند اما چرا اینگونه است؟

چرا آدم هایی که به دنبال سوء استفاده در رابطه ازدواج نمی گردند، گاه چاره ای جز جدایی در پیش رو نمی بینند؟ واقعیت این است که یکی از مهم ترین تصمیم های زندگی آدم ها یعنی آغاز رابطه زوجیت زیر سایه «باورهای شناختی غیرمنطقی» قرار دارد. تردیدی در این نیست که همه ما در همه تصمیم های ریز و درشت زندگی مان زیر سایه باورهای مان قرار داریم و از پنجره و ایوان باورهای مان به مسائل و موضوعاتی که در زندگی مان پیش می آید، نگاه می کنیم، این اتفاق خواه ناخواه در ازدواج هم می افتد. از همین رو به هر میزان که مداخله باورهای شناختی غیرمنطقی بیشتر می شود احتمال اینکه ازدواج یک زوج به شکست منجر شود بیشتر می شود.

کتابی نوشته دکتر  چیمه، روانپزشک و عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی در نقد برخی از باورهایی است که در فرهنگ عمومی و بدنه جامعه نسبت به ازدواج وجود دارد اما این باورها پایه های منطقی و علمی ندارد.

یکی از مهمترین مباحث این کتاب تشریح و اشاره به باورهای شناختی غیرمنطقی در ازدواج است. یعنی سوءتفاهم ها و سوءبرداشت های ذهنی که فرد در مواجهه با ازدواج در ذهن خود انباشته دارد و همان سوءتفاهم ها را با خود به متن رابطه زوجیت می کشاند یا اینکه آن سوءبرداشت ها، آنقدر پیرنگ قدرتمندی در ذهن فرد دارد که اجازه ازدواج را به او نمی دهد. مثلا فرد ممکن است کاملا کمال گرایانه با خود بیندیشد که فقط یک نفر در دنیا وجود دارد که او را می تواند خوشبخت کند، این فرد هم مطمئنا خواستگار اول نیست.

یعنی آنقدر باید خواستگار قلابی بیاید و بیاید تا بالاخره آن یک نفر خواستگار اصیل، خود را نشن دهد و دُم به تله بدهد یا مثلا کسی با خود بیندیشد که همه مردها خیانتکارند، بنابراین به هیچ مردی نمی شود تکیه و اعتماد کرد. پس چرا باید ازدواج کنیم؟

آنچه در ادامه می آید اشاره ای به این باورهای شناختی غیرمنطقی است که مثل چتری تیره بر بالای سر آدم هایی که می خواهند ازدواج کنند باز می شود.

۱- با کسی ازدواج کنیم که ویژگی های شخصیتی متفاوتی داشته باشد
از پیامدهای منفی این عقیده این است که افراد تشویق می شوند به دنبال همسری متفاوت از خودشان باشند تا کسی که با آنها مشابهت دارد. این به نوعی تشویق بی مسئولیتی است. به این ترتیب که آدم شلخته ای با فردی منظم و آراسته ازدواج می کند به این امید که طرف مقابل به هم ریختگی های او را جمع خواهد کرد. این امر می تواند انصراف از تغییر خاصی هم باشد یعنی به جای اینکه خودم را تغییر دهم با کسی که نقطه مقابل ویژگی های من را دارد، ازدواج می کنم. به این ترتیب می توانم نقاط ضعف خود را جبران کنم. زندگی با فردی که به طور معناداری متفاوت است، تنها منجر به بروز تعارض، نارضایتی و ناخشنودی در زندگی زناشویی می شود.

۲- تا زمانی که فرد ایده آل خود را نیافته ایم نباید راضی شویم
چنین تمایل کمال گرایانه ای باعث کاهش توانایی فرد در یافتن راه حل هاست و منجر به نتایج معکوسی می شود چرا که ما در دنیای پر از احتمالات زندگی می کنیم و آرزوی حقیقت و امنیت مطلق باعث انتظارات اغراق آمیزی می شود که سودی نخواهد داشت و در نهایت باعث ایجاد تردید و تنش در زندگی می شود. افرادی که اینگونه فکر می کنند تنها می توانند روابط کوتاه مدتی را با دیگران برقرار سازند و به جای اینکه به شناخت طرف مقابل بپردازند با ناپختگی به ارزیابی افراد و روابط خود روی می آورند.

۳- وجود احساس کفایت و شایستگی همسری قبل از تصمیم به ازدواج
این باور غلط باعث می شود تا افراد مدتی طولانی مجرد باقی بمانند چرا که بسیاری از آنها هیچ وقت این احساس کفایت کامل را به عنوان یک زن یا شوهر نخواهند داشت. در مقابل این باور غلط می توان گفت که یک فرد به عنوان یک همسر باید احساس کفایت کند اما اکثر افراد درباره شایستگی خود احساس تردید و اضطراب دارند. این استرس نباید باعث کناره گیری آنها از ازدواج شود چرا که هیچ کس کامل نیست.

۴- در دنیا برای هر کس تنها یک فرد مناسب برای ازدواج وجود دارد
این باور غیرمنطقی پیامدهای منفی بی شماری را برای فرد به همراه می آورد. چنین باورهایی باعث می شوند فرد در فرآیند انتخاب همسر به شکلی منفعلانه عمل کند. به عنوان مثال برخی معتقدند نیمه گمشده آنها بالاخره خواهد آمد، بنابراین دیگر تلاشی برای برقراری ارتباط و نزدیکی با دیگران و شناخت آنها نمی کنند. در مقابل این باور غیرمنطقی می توان گفت افراد متعددی وجود دارند که یک فرد می تواند برای ازدواج موفق از میان آنها دست به انتخاب بزند.

۵- یک فرد با هر کسی می تواند خوشحال باشد به این شرط که آنها برای رابطه شان سخت تلاش کنند
با تلاش کافی هر چیزی ممکن است و در نهایت فرد تصمیم به ازدواج ناپخته می گیرد. پیامدهای منفی متعددی برای چنین عقیده ای وجود دارد که عبارتند از اتخاذ دیدگاهی سهل انگارانه و تفریطی در همسرگزینی. تعدادی از زوجین که به چنین دیدگاهی معتقدند ماه ها و سال ها به سختی تلاش می کنند بدون اینکه به موفقیتی در زندگی برسند.

 

آشنایی قبل از ازدواج

در زندگی مشترک،افراد نیازمند یک حریم شخصی و خصوصی هستند

 

۶- زوج ها قبل ازدواج باید ثابت کنند ارتباط خوبی در زندگی مشترک شان خواهند داشت
این قبیل زوج ها کسانی اند که بعد از آشنایی با یکدیگر، دوره نامزدی طولانی خود را صرف تلاش غیرضروری می کنند تا ثابت کنند که ازدواج خوبی خواهند داشت. به این معنی که موقعیت هایی را خلق می کنند تا نقاط قوت رابطه خود را مورد آزمایش قرار دهند. به عنوان مثال با دیگری قرار می گذارند تا ببینند که آیا نامزدشان واکنش حسادت آمیز نشان خواهد داد یا اینکه چگونه خشم خود را کنترل خواهد کرد. در این شرایط طرف مقابل هم خسته از این امتحان ها به رابطه خاتمه می دهد.

۷- یک زوج موفق باید همیشه با هم باشند
در رابطه زناشویی هر یک از طرفین برای خود هویت و شخصیت مستقل و جداگانه ای دارند و زمانی که دو نفر تصمیم به زندگی مشترک می گیرند، باید بتوانند همراه با حفظ فردیت خود، قسمتی از زندگی خود را به اشتراک بگذارند. این اشتراک صددرصد نیست و با توجه به نیاز افراد برای استقلال لازم است برخی از فعالیت های فردی مثل شغل یا برخی علایق حفظ شود. در زندگی مشترک، افراد نیازمند یک حریم شخصی و خصوصی هستند چرا که وجود این فضای شخصی، به اندازه در کنار یکدیگر بودن به همزیستی رابطه زناشویی کمک می کند.

۸- اینکه عاشق کسی باشی برای ازدواج با او کفایت می کند
عاشق شدن آسان است اما ازدواجی که بیشتر بر پایه احساس بنا شده باشد تا عقل، خطرناک است. دوستی ها و آشنایی هایی که بر پایه احساس و کنش ناگهانی اند، اغلب منجر به ازدواج های ناپخته می شوند چرا که افراد به شناخت درستی از یکدیگر نرسیده اند. با وجود اینکه عشق عاملی موثر در شروع زندگی زناشویی است اما موفقیت ازدواج و پایداری آن به عوامل مهم دیگری بستگی دارد که برخی از آنها عبارتند از شباهت و نزدیکی در ارزش ها، گذشته مشترک، سن ازدواج، آمادگی برای ازدواج و انتظارات و خواسته های منطقی.

۹- تا زیر یک سقف زندگی نکنی، نمی توانی همسرت را بشناسی
قبل از ازدواج، شناسایی ویژگی ها مرحله مهمی است که می تواند از طریق روش های مختلف مانند رفت و آمدهای خانوادگی و مشاوره ها صورت گیرد. اگرچه کسب شناخت از طرف مقابل هیچ گاه صددرصد نیست اما به فرد کمک می کند تا از روی آگاهی و طبق معیارهای صحیح اقدام به تصمیم گیری کند. اعتقاد به این باور باعث می شود که افراد احساس کنند هر چقدر هم که قبل از ازدواج تلاش کنند قادر به شناسایی طرف مقابل نیستند بنابراین عده ای در تصمیم گیری دچار تردید و دو دلی می شوند و عده ای دیگر، برعکس، از تلاش برای آشنایی قبل از ازدواج پرهیز می کنند.

۱۰- اگر زوجی با هم دعوا کنند یعنی همدیگر را دوست ندارند!
انسان در هر رابطه ای از جمله مادر و فرزندی، خواهر و برادری و زن و شوهری دچار تعارض می شود و به مشکل برمی خورد و هیچ رابطه ای بدون تعارض نیست اما این دلیل نمی شود که آنان همدیگر را دوست ندارند.

به علاوه تحقیقات نشان می دهد که زوج هایی که می آموزند چگونه تعارض ها و اختلافات خود را به طور موثر و کارآمد حل و فصل کنند، بیشتر از زوج هایی که فاقد چنین مهارت هایی هستند می توانند به زندگی مشترک ادامه دهند.

۱۱- ذکر مشکلات و کند و کاو گذشته می تواند مفید باشد
گرچه در بسیاری از موارد، مشکل می تواند هم متاثر از اتفاقات گذشته و هم تحت تاثیر رویدادهای زمان حال زندگی باشد اما زیر و رو کردن گذشته ها جز اینکه احساسات ناخوشایند قبلی را در رابطه با موضوع مشکل زا زنده کند، سود دیگری ندارد.

نکته مهم این است که فرد با مشکل فعلی روبرو شود و به دنبال پیدا کردن راه حلی برای آن باشد، به گونه ای که پس از حل مشکل به سطحی از خودآگاهی برسد که در آن به نقاط قوت و ضعف خود پی ببرد و در برطرف کردن آنها سعی کند و نقاط قوت خود را نیز ارتقا ببخشد.

۱۲- تصمیم برای انتخاب همسر، آسان و بسته به شانس است
این عقیده باعث کاهش تلاش فرد در انتخاب همسر و در نهایت منجر به انتخاب نامناسب می شود. همچنین این باور، باعث کاهش مسئولیت پذیری افراد هنگام شکست و ناکامی می شود و در نهایت تلاشی برای بهبود رابطه و حل مشکلات آن نخواهند کرد.

۱۳- زندگی مشترک باید سرشار از خوشی باشد و یک زوج باید تمام رضایت خاطر خود را در زندگی مشترک به دست آورند
زندگی زناشویی نیز مانند هر رابطه دیگری در معرض تعارض ها و ناکامی ها قرار دارد، بنابراین نباید انتظار داشت که همیشه همه چیز مطابق میل ما پیش برود اما اعتقاد به این باور که زندگی مشترک یعنی خوشی محض و همسر یعنی رضایت خاطر مداوم باعث می شود افراد با کوچکترین ناکامی دچار یأس شوند و به زندگی زناشویی خود آسیب بزنند.

۱۴- ازدواج می کنم و در صورت بروز مشکل طلاق می گیرم
برخی افراد دیدگاه ساده انگارانه ای نسبت به طلاق دارند و این تصور را دارند که اگر بعد از ازدواج با مشکلی مواجه شوند به راحتی می توانند جدا شوند. این افراد آگاهی کمی از پیامدهای طلاق دارند و نمی دانند که جدایی، اثرات مخرب روانی، اجتماعی و جسمی به بار می آورد و این اثرات در برخی موارد مدت ها در افراد باقی می ماند. از طرفی افرادی که با این طرز تفکر ازدواج می کنند تعهد و پایبندی کمتری برای حفظ رابطه دارند و به محض مواجه شدن با مشکلات، طلاق را به عنوان اولین راه حل در نظر می گیرند.

۱۵- طلاق یعنی شکست
اگرچه طلاق به عنوان پدیده ای مذموم شناخته شده است اما در برخی شرایط می تواند به عنوان آخرین راه حل مطرح شود. ماندن طولانی مدت در محیط پر از تنش و درگیری نه تنها به بهبود اوضاع کمک نمی کند بلکه دو طرف را فرسوده می کند و سلامت جسمی و روانی آنها را به خطر می اندازد. در این شرایط جدایی به عنوان یک راه حل می تواند به افراد کمک کند تا شروع جدیدی برای زندگی خود به وجود بیاورند.

۱۶- کسانی که طلاق گرفته اند افراد مشکل دار و ضعیفی اند!
متاسفانه دید منفی در جامعه نسبت به کسانی که طلاق می گیرند باعث می شود تا از آنها به عنوان ناسازگار و ضعیف یاد شود اما باید بدانیم لزوما این افراد مشکل دار نیستند چرا که گاهی به دلیل انتخاب های غلط، اتفاق های پیش بینی نشده و غیرقابل کنترل در زندگی آنها پیش می آید که آنان را به این مرحله سوق می دهد.

ادمین بازدید : 2080 یکشنبه 06 تیر 1395 نظرات (0)

هم خانم‌ها و هم آقایون اشتباهاتی در رابطه مرتکب می‌شوند که آرامش و عشق رابطه را بر هم می‌زند. این اشتباهات از طبیعت آنها و تفاوت بین فیزیولوژی مرد و زن ریشه می‌گیرد. بخشیدن اشتباهات کوچک و دوباره شروع کردن کار سختی نیست. ولی بعضی اشتباهات هست که می‌تواند رابطه را برای همیشه خراب کند. هم خانم‌ها و هم آقایون هر دو ممکن است دچار چنین اشتباهاتی شوند. اشتباه چیزی نیست که مخصوص یک جنسیت خاص باشد. فقط مردها نیستند که اشتباه می‌کنند. خانم‌ها هم ممکن است دچار اشتباهاتی شوند که بخشیدن آن کار سختی است. مثلاً اگر مردی با زن دیگری به همسر خود خیانت می‌کند، زنش هیچوقت او را نخواهد بخشید. بااینکه خیلی از زن‌ها ممکن است تصمیم بگیرند دوباره از نو با شوهرشان شروع کنند ولی دیگر هیچ چیز بین آنها مثل قبل نخواهد شد. حتی چیزهای کوچک برای آقایان مثل پنهان کردن چیزی از همسرشان یا انجام کاری خلاف میل او می‌تواند اشتباه بزرگی باشد. برای مردها این چیزها چندان چیز خاصی نیست ولی برای زن‌ها اینطور است.

 

در زیر به شش مورد از اشتباهات آقایان که خانم‌ها هیچوقت نمی‌بخشند و از آن نمی‌گذرند اشاره می‌کنیم:

خیانت: این یکی از بزرگترین اشتباهاتی است که خانم‌ها هیچوقت از آن نمی‌گذرند. اگر بخاطر زنی دیگر به همسرتان خیانت کرده باشید، رابطه‌تان پایان خواهد یافت.

بی‌بند و باری جنسی: این مورد هم مثل خیانت برای خانم‌هایی که به مردی متعهد هستند قابل‌قبول نیست. زن‌ها هم مثل مردها دوست ندارند شریک زندگی‌شان را با کسی تقسیم کنند!

پنهان کاری: پنهان کردن چیزی از همسرتان شما را به مشکل بزرگی خواهد انداخت. ممکن است به شما شک کند و سوء‌تفاهم‌ها بیشتر شود.

دروغ گفتن: دروغ گفتن اشتباه دیگری است که زن‌ها نمی‌بخشند. مثلاً اگر به همسرتان بگویید که سر کار بوده‌اید ولی در واقعیت خانه دوستتان مشغول‌ خوش‌گذرانی بوده باشید، حسابی به دردسر خواهید افتاد. این چیزهای کوچک روی اعتماد او به شما تاثیر خواهد گذاشت.

حمایت نکردن او: زمان‌هایی هست که همسرتان به حمایت شما نیاز دارد. اگر صرفنظر از اینکه حق با اوست یا نیست، کنار او نباشید، رابطه‌تان به خطر خواهد افتاد. در آن لحظه باید از او حمایت کنید. اگر حق با او نبود، بعداً که آرامتر شد برایش توضیح دهید.

فراموش کردن روز تولدش: این یکی از بزرگترین اشتباهاتی است که مردها مرتکب می‌شوند. زن‌ها چنین اشتباهاتی را نمی‌بخشند. حتی اگر شما را ببخشد، هر روز و هر شب به شما سرکوفت خواهد زد.

تبلیغات

تعداد صفحات : 148

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    تبلیغات
    آمار سایت
  • کل مطالب : 443
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 5
  • آی پی امروز : 8
  • آی پی دیروز : 129
  • بازدید امروز : 11
  • باردید دیروز : 387
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 942
  • بازدید ماه : 7,766
  • بازدید سال : 67,572
  • بازدید کلی : 2,281,688