شعر عاشقانه مرا ببخش
شاعر الهه فاخته
مرا بخشای اگر کم بوده ام در لحظه های غمگینت
مرا بخشای تو ای معشوقه قلبم
خدا می داند این قلبم چه می گوید !
بقیه شعر عاشقانه مرا ببخش در ادامه مطلب ...
اگر از درد تنهایی
گمان کردم که بیداری ولی خوابی
مرا بخشای, که بی کس بودنم سخت است
اگر از درد تنهائی
گمان کردم که جام نوش می نوشی و خندانی
مرا بخشای, که درد بودنم سخت است
تو ای محبوبه دلها
گمان کردم اگر دستان من خالیست
تو دستانی گران داری که مادر, روح پاکی در کنار
توست
بسان دست در دست
بسان قلب با قلب
مرا بخشای,گمانم باطل است ای یار
تو پنداری که من هستم
اما ندانستم که تنهایی سراغت آمده است اینبار
دلت می گیرد از دستان این دنیا
مرا بخشای که باید روح تنهایت شود آرام
با دستان پر شورم
مرا بخشای اگر کم بوده ام در لحظه های غمگینت
مرا بخشای تو ای معشوقه قلبم
خدا می داند این قلبم چه می گوید !
راز سنگینی,
سینه من را کُند سنگین تر از سنگین
که گاهی می میرم در این دنیا
تو شاعر هستی ای زیبا
و شعر تو نگاه توست
و شعر تو نفسهای کلام توست
چه خوشحالم اگر شادی
مرا بخشای که دورم از تو ای والا
اگر دورم در این سینه ندارم جز تویی یادی
تمام خاطراتم گشته ای
تو را نامت دهم دریا !
عمیق و خشمگینی
چه دردی داری از دنیا؟
چه کس داند که علت از بودن ما چیست؟
به جز عشق و محبت داستان چیست؟
مرا بخشای, یار دلگیرم
که دنیا بی مرام است و دل تنهای ما با اوست
آری خدا با ماست اگر دوریم
خدا با ماست اگر غمگین غمگینیم .
- کتاب شعر صدای حق
- شاعر الهه فاخته