شعر صدای حق قهرمان
شاعر الهه فاخته
قهرمان کسی ست که زخم های کهنه را نمک زده
,ادامه می دهد
نه می نشیند و نه جا می زند
می رود .. می رود دوباره با دو پای خسته اش
بقیه شعر صدای حق در ادامه مطلب ...
می روم بالا .. بالاتر
تا سر حد, ببینم رد پا از کیست !
گیسوانم خیس است
انگار کسی تا خود صبح گریه کرده است
آسمان خیس است
صبح است هنوز هم آسمان خیس است
فرشته ای درون من ندا می دهد بیا
و من به اوج ورطه خیال می روم
می شوم یک قهرمان
قهرمان کسی ست که اشکهای خیس را پاک میکند
می دود , می دود با دوپای خسته اش
می دود گرچه خسته است
گرچه زخمی ست اما می دود .
قهرمان کسی ست که زخم های کهنه را نمک زده
,ادامه می دهد
نه می نشیند و نه جا می زند
می رود .. می رود دوباره با دو پای خسته اش
مشت های من بسته است
و گام
آهسته و مداوم است
من قهرمان شهر قصه ام
قصه ای در تصور زمان .. زنده و نشان
فرشته درون صدا می زند مرا
بیا بیا قشنگ من
بیا که جاودان صدای تو نشسته روی برگ های گل
تمام ژاله های گل
اشکهای خسته من است
چه قدر داد زنم
خدا, به داد دل برس !
چه قدر صدا زنم
بلند شوید ای رهروان راه حی
خدا صدا زند
فرشتگان صدا زنند
چرا کسی راه حق ندید؟!
- 1388/12/11
- کتاب شعر صدای حق
- شاعر بانو الهه فاخته
- شعر صدای حق