می گه : شرم کن .. حیا کن دختر تنها
می گم: این بی حیایی نیست , اگه می گم دوسش دارم
اگه می گم که نامحرم تموم چشم های
بی شرمیست که می خواد دلم رو بدون تو ..!
بقیه شعر را در ادامه مطلب بخوانید عزیزانم
میگه : چشمت رو عادت ده , اگه روزی نیاد اینجا
می گم : می میرم اون لحظه , اگه روزی نیاد اینجا
می گه : آغوشتو ول کن , شاید گرمای آغوشش نباشه جایی واسه تو
می گم : می میرم اون لحظه , اگه آغوش گرمش رو بگیره از من مفلس
می گه : شرم کن .. حیا کن دختر تنها
می گم: این بی حیایی نیست , اگه می گم دوسش دارم
اگه می گم که نامحرم تموم چشم های
بی شرمیست که می خواد دلم رو بدون تو ..!
می گم : این بی حیاییه , ببینی از هوس گفتم ...
می گه: نگاهش می کنی .. هر شب ... هر روز ...هر لحظه ..
بخواب آروم بسه بیداری هر شب
می گم : خوابم شده رویا , چه فرقی بین بیداری و رویاهاست ؟
وقتی ... می بینم همینجا چشمهاشو...
می گه : دیوانه ای جانم
میگم : باشه ... تو سالم باش
میگم : دلتنگ دلتنگم
نمی گه هیچ
) می دونه آدم دلتنگ ، همیشه سخت می لرزه (
می گم من شهر ه شهرم
این بی حیایی نیست
اگه گفتم که دوستت دارم
ای خوبم
رفیقم ، نازنینم
می گی ....
نمی گی ...
خووووب میدونی
رفیق خوب دیگر نیست !
- 1392/06/24 خزان
- شاعر الهه فاخته
- کتاب شعر جونی جونی یار جونی