فلسفه کرال پشت
هروقت یک نفر را توی استخر دیدید که کرال پشت خوابیده نه پا میزند نه دست ،گوش هایش توی آب است و لب هایش تکان میخورد . تو را به شرافتتان قسم آرامشش را بهم نریزید . شاید او هم مثل من از درد بی کسی دل به آب کلردار استخر زده است ...
هروقت یک نفر را توی استخر دیدید که کرال پشت خوابیده نه پا میزند نه دست ،گوش هایش توی آب است و لب هایش تکان میخورد . تو را به شرافتتان قسم آرامشش را بهم نریزید . شاید او هم مثل من از درد بی کسی دل به آب کلردار استخر زده است ...
حالا می فهمم
" شانس "
همان تو بودی
که هیچ وقت نداشتم
من فکر میکنم جغرافیدان ها آدم های غمیگنی هستند
آنها از عمق فاجعه خبر دارند
آنها جای تو را بلدند
برای همین
همیشه احتمال یک سامانه بارشی
بالای سر شهر را می دهند
دست هایش را مشت کرده بود
کسی نمی دانست چه شده
کسی نمی دانست چه خواهد شد
یک چیزهایی ارزش شنیدن ندارد
مثل اخباری که همه جا را تعطیل میکند الا دانشگاه ها
یعنی می خواستم کار به این جاها نکشد ،میخواستم از این شب های گه مرغی کمتر داشته باشم ، یعنی می خواستم آن یکسری حرف هایی را که دوست ندارم بزنم ،نزنم اما هرچه کردم بدتر شد و حالا مجبورم برایت توضیح بدهم که چرا و چگونه و چه زمانی و چه مکان جغرافیایی بود که دلم را زدی و شیرینی ات آنقدر زیاد شد که مجبور شدم نصفه نصفه از دهان بیرون بیاورمت ،بگذارمت لای زروق قشنگت و حواله سطل آشغال کنم ،باشد که عبرتی باشی برای شکلات های دیگر ....
عزیز دلم تو بلد نیستی
با من خوب تا کنی
عزیزدلم
تو مرا
مچاله میکنی
همین قدر کم
همین قدر خیلی کم
من فقط یاد گرفته بودم
موهایم را ببافم
و فقط هم بلد بودم یک جور ببافم
من فقط بلد بودم موهایم را ببافم
و هرروز از قصر کوچکم
بیندازمشان پایین
و امید داشته باشم که یک روز
آنقدر موهایم کشیده شود
که از دردش گریه کنم
نمی خواهم برای تولدت برف شادی بگیرم
هرروز که برف ببارد روز تولد توست...
خیلی آدم ها شبیه من هستند
من این را می دانم
اما حیف
آنها این را نمی دانند
گاهی فرقی نمی کند چقدر خسته باشی . هیچ فرقی نمی کند ،خستگی از یک مهمانی طولانی باشد ،یا چند سال دوندگی. فرقی نمی کتد از کی و چرا خسته شدی. گاهی خستگی یک جنس خاصی دارد و با استراحت کردن ، در نمی رود . بعضی خستگی ها را سالها خوابیدن و استراحت جبران نمی کند .گاهی فقط یک خستگی سنگینتر، خستگی قبلی را در میکند .
+ این را وقتی امروز بابا گفت : آرامش باشه واسه بعد از مرگ ، فهمیدم و ای کاش نمی فهمیدم.
دلم می خواهد یک شاعر عاشقم شود ،
برای من شعر بگوید
رهایش کنم
برای من شعرهایش را بسوزاند.