قضاوت نکنیم قضاوت بیجا یا قضاوت مردم !

loading...

الهه فاخته

قضاوت نکنیم قضاوت بیجا یا قضاوت مردم !   مادر دنیایی زندگی میکنیم که پر از ماجراها و اتفاقات تازه است .  گاهی زندگی اطرافیانمان را مورد قضاوت قرار میدهیم , و گاهی هم که میخواهیم نظرمان را

جستجو در سایت الهه فاخته
جستجو در سایت الهه فاخته


در اين سایت
الهه فاخته بازدید : 287 دوشنبه 19 خرداد 1399 نظرات (0)

قضاوت نکنیم قضاوت بیجا یا قضاوت مردم !

 

مادر دنیایی زندگی میکنیم که پر از ماجراها و اتفاقات تازه است . 

گاهی زندگی اطرافیانمان را مورد قضاوت قرار میدهیم , و گاهی هم که میخواهیم نظرمان را در این باره مطرح کنیم خودش نوعی قضاوت میشود 

و این قضاوت ها ایجاد دلخوری حتی دلشکستگی یا گاهی دخالت در رابطه یک خانواده میشود 

پس اشتباه کار کجاست ؟ 

اگر نظر ندهیم , یعنی فکر کمتر کنیم 

اگر فکر بیشتر کنیم پس در ذهنمان هم نظر میدهیم و اگر ادامه پیدا کند بالاخره یک جا سوتی میدهیم و آنچه درونمان هست را میگوییم 

 

شما تصور کنید یک قاضی را , وقتی مقابل مجرم قرار میگیرد اول تا آخر داستان را از زبان مجرم میشنود , بعد از زبان وکیل شاکی میشنود , یا قوانینی که باعث ایجاد جرم شده است . یک قاضی از اول تا آخر ماجرایی که شروع شده و تمام شده را میشنود و برااساس قوانین موجود بررسی میکند و حکمی را صادر میکند که هم عدالت را رعایت کند و هم انصاف را ! 

شاید آن قاضی هیچ گاه در زندگی خود اینگونه عمل نکند اما وقتی لباس قضاوت را میپوشد , تمام حواس خود را به قضاوتش میدهد و نهایت دقت خود را به خرج میدهد . اینکه او در زندگی عادی خود شاید آنگونه قضاوت نکند علت این است که در زندگی عادی ابتدای داستان مشخص است و انتها مشخص نیست اگر هم اتفاقی افتاده باشد , کسانیکه درگیر آن ماجرا هستند , دقیقا چیزی را نگفته یا تمایلی برای گفتنش ندارند . 

 

 .. بقیه در ادامه مطلب 
 

 

اما کار ما قضاوت نیست . 

ما برای قضاوت خودمان , آخر داستان را تصور میکنیم و اصلا فکر نمیکنیم ممکن است اشتباه باشد یا راه رسیدن به پایان ماجرا آنطور که ما فکر میکنیم نباشد . 

بطور مثال :

فلان بازیگر وزن خود را کم کرده است ! 

او بازیگر محبوب و مشهوریست ! 

طرفداران او ناراحت هستند چون با کم کردن وزن خود , تبدیل به جسم جدیدی شده است که به آن عادت نداریم ! و نمیخواهیم تغییرات او را بپذیریم چون اول به ظاهر او دل داده ایم و او را با ظاهرش پذیرفته ایم , حالا اگر مادر یا پدرمان ظاهرشان تغییر کند برایمان فرقی دارد ؟ نه چون ما آنها را از درون و قلبشان پذیرفته ایم . 

ما فلان بازیگر را دوست داریم چون تپل است و بامزه است , حالا که تپل نیست یعنی بامزه نیست و ما این را نمیخواهیم , میخواهیم او تپل بامزه باشد . و نظراتمان را رگباری به سمتش حواله میکنیم . 

حالا چه شده ؟

بعد از مدتی او میگوید بخاطر اضافه وزن , دچار سائیدگی مفصل ران شده و برای سلامتی اش مجبور شده وزن خود را کم کند . تا بتواند زندگی بدون درد را تجربه کند ! 

آیا با این جملات ما حاضر هستیم باز هم او سلامتی اش را برای اینکه ما دوستش داریم به خطر بیاندازد ؟ این خود خواهی است یعنی او را برای این میخواهیم که ما را خوشحال کند با ظاهر قبلی ! 

و اگر ما نمیدانستیم او بخاطر اضافه وزن , بیمار شده است و درد میکشد , چند نفر از ما این احتمال را میدادیم ؟

و این یعنی تک بعدی !

بله مشکل مردم جامعه ما و مردمی که اینچنین می اندیشند , تفکر تک بعدی است . یعنی هر بار که مسئله ای پیش می آید فقط میتوانند از یک زاویه به مشکل نگاه کنند , اگر میتوانستند چند بعدی به هر موضوعی نگاه میکردند , دست از قضاوت دیگران می کشیدند و اگر این کار را میکردند , در اصل باعث آرامش درون میشدند 

در مراقبه مرحله ای هست که میگوید دراز بکش و چشمهایت را ببند , بدنت را راحت کن و منقبض نکن تا فکرت مشغول بدنت نشود . و بعد از درون سکوت کن 

دقیقا بعد از چند ثانیه یا خوابت میبرد یا اتفاقات جلوی چشمانت می آید , حالا یا این اتفاقات ساختگیست یا قبلا پیش آمده , 

مراقبه میگوید بگذار اتفاقات ظاهر شوند و تو فقط نظاره گرشان باش . اصلا قضاوتشان نکن , نه غمگین شو , نه شاد , نه هیجانی , فقط شاهد باش 

و این شاهد بودن انقدر سخت است که نیاز به بارها تمرین دارد که من در اوایل جوانی تمریناتش را انجام دادم و سکوت کردن و اندیشیدن بدون قضاوت را یاد گرفته ام . 

 

و اما چرا کتاب خواندن میتواند به شما کمک کند ؟

وقتی مطالعه میکنیم ضمن تقویت هماهنگی عصب با عضله چشم و تقویت حافظه ,  مطالب آن کتاب را در ذهن تجسم میکنیم 

گاهی رمان میخوانیم یا کتابهای فلسفی حتی کتابهای علمی و این باعث میشود تصورات ما تقویت شود . 

ما با کتاب وارد دنیای میشویم که متعلق به نویسنده است ! و صبوری میکنیم و آرام آرام پیش میرویم تا کتاب به انتها برسد ! 

و آن وقت میتوانیم خود را در داستانی قرار دهیم که بطور واضح و کامل برایمان شرح داده شده و نویسنده همراهیمان کرده است . و ما تجربه بیشتر اندیشیدن را به دست می آوریم . یعنی کتاب کمکمان میکند چگونه بیاندیشیم . 

وقتی موضوعی را میشنویم , در ذهن تصور میکنیم و به خودمان میگوییم ممکن است این اتفاق چند بعد داشته باشد دقیقا مثل دایره ای که پشت و زوایایی از آن برما مشخص نیست !

فلان هنرمند , پولهای کلان بدست می آورد !

ما حرصمان میگیرد که اینقدر شب و روز تلاش می کنیم و قناعت میکنیم ولی او با یک کنسرت یا بازی در یک فیلم میلیاردر میشود . 

این ماجرا را از چند بعد بررسی میکنیم 

بعد اول : او چندان هنری ندارد با پولهای ما , میلیاردر میشود 

تحلیل بعد اول : اگراو هنر ندارد چرا آنقدر آدم سمت فیلم ها و کنسرت او جذب میشوند که او را سالهای متمادی میلیاردر کنند ؟ و چرا ما میرویم کنسرت او ؟

بعد دوم : او یک شبه خواننده یا بازیگر نشده , سالها زمان برده و یک فرصتی برایش ایجاد شده از فرصت استفاده کرده و برد کرده  .. پس بخاطر تلاشهایی که داشته شاید از نظر ما دیده نشده اما مستحق آن پول هست 

بعد سوم : شاید او بطور ناشناس به خیریه کمک میکند و نمیخواهد شناخته شود و اینکار را شاید برای آرامش خود انجام میدهد 

بعد چهارم : چون او معروف است نمیتوانند یک دل سیر خیابان گردی و خرید کند و حتی به مهمانی برود چرا که کوچکترین مسئله زندگی او حتی عطسه کردنش هم داستان میشود . پس این پول حداقل پاداشی ست که بخاطر این تاوان میدهد 

بعد پنجم : او هم یک آدم است , شغل دارد و زندگی دارد . شغل او همین است . خیلی ها اختلاس میکنند , خیلی ها مدیر عامل جایی میشوند , خیلی ها شغل های دیگر دارند و این شغل اوست , که هم در آمد دارد و هم علاقه . توانسته سالهایی از زندگیش را بگذراند و تلاش کند تا امروز به نتیجه برسد . اگر ما تلاش کافی نداشته ایم یا نهایت تلاشمان وضعیت اکنون زندگی اوست , هیچ ربطی به او ندارد او فقط یک آدم معروف است 

 

چند نفر میتوانند هربار که جمله ای یا قضاوتی از کسی میشوند آن را از ابعاد مثبت بررسی کنند ؟

گفتم ابعاد مثبت چون منفی بودن و بد بودن , نشانه تنبلی و بی فکری است . فکر کردن انسان را به سمت بالا میکشد و فکر نکردن موجب سقوط میشود و همیشه بالا رفتن از پایین آمدن سخت تر است . همیشه ساختن از خراب کردن سخت تر است . 

ما ابعاد را مثبت بررسی میکنیم مگر اینکه اتفاق منفی وجود داشته باشد . مثلا آن آدم که سرشناس هست یا از اقوام ما هست و سرشناس نیست , معتاد باشد , دست به زن داشته باشد , هیز باشد و خصوصیات منفی اش مورد تایید خیلی ها باشد تا جاییکه کل اقوام خانواده با او قطع رابطه کرده باشند . اما وقتی هیچ کس از او نبریده است , و خیلی ها او را دوست دارند این مشکل از تک بعدی بودن ماست 

درست است گاهی بعضی ها خواننده خوبی هستند یک کنسرت میگذارند و برای کنسرت دوم , کسی نمی آید و کنسرت سومی وجود نخواهد داشت اما اگر کسی بار 6 و هفتم دارد کنسرت میگذارد این یعنی خوبیهایش از بدیهایش بیشتر است . 

و چون ما با آن آدم سرشناس فامیل نیستیم داریم او را فقط از طرف خودمان قضاوت میکنیم و شاید اگر او را از نزدیک ببینیم نظرمان عوض شود و این یعنی یک طرفه به قاضی رفتن . 

خودت را جای او بگذار. مثلا بگویند تو .. دزد هستی .. نمیسوزی ؟ آتش نمیگیری ؟ به زمین و زمان توضیح نمیدهی سو تفاهم است ؟ اگر این تهمت روی کارت تاثیر منفی بگذارد , دست به شکایت علیه کسی که تهمت زده نمیشوی ؟ 

خب پس چگونه میتوانی راحت کسی را قضاوت کنی و چون میدانی او دستش به تو نمیرسد هر چه میخواهی بگویی؟ چون تو تک بعدی هستی و کمبودهای زندگیت را در این قضاوت دخیل میکنی !

اگر ما یاد بگیریم تک بعدی فکر نکنیم زندگی بهتری خواهیم داشت !

من برای خودم یک عدد کیف خریدم 

قضاوت تک بعدی : وقتی پول نداری چرا خریدی ؟

قضاوت چند بعدی : درست است که پول ندارم ولی برای آرامش و لذت بردن خودم بعد از مدت ها به خودم توجه کردم و خوشحالم , این روزها میگذرد اما خاطره خریدن آن کیف میشود , یادی که تو را خوشحال میکند !

باید کمی به فکر خودمان باشیم , ولخرجی با اینکه به فکر خودمان باشیم فرق میکند 

در ولخرجی هیچوقت ارضا نمیشویم , اما وقتی به فکر خودمان باشیم با گرفتن یک شاخه گل خوشحال میشویم چون میخواهیم در لحظه زندگی کنیم . و خودمان را بشناسیم . 

من امروز با گرفتن یک شاخه گل برای خودم یا از فرزند یا همسرم خوشحال شده ام , این دلیل به بخشیدن بد کردنهایشان نمیشود من فقط میخواهم آن لحظه که یک شاخه گل گرفتم و در گلدان گذاشتم را بخاطر داشته باشم و لحظات خوب بسازم . 

 

این ذهن من و توست که دنیای ما را سخت میکند یا سخت تر 

خداوند انسان را در سختی آفریده و هیچ کس را شبیه به یکدیگر نیافریده 

کسی را فقیر و کسی را پولدار آفریده اما ذهن انسان را برای تمامی خلایقش آزاد آفریده که درباره آزادی ذهن هم مقاله ای مینویسم انشالله 

آزادی ذهن یعنی تو از قفست پرواز کنی و هر کجا میخواهی بنشینی و بتوانی دوباره به قفست برگردی چون , قفس جاییست که کسی به تو آزاری نمیرساند مگر خودت ! این قفس , جسم ماست . 

روح ما در جسم اسیر است . چون روح ما نیاز دارد گاهی جایی آرام بگیرد که هیچ طوفانی نتواند آرامشش را برهم بزند !

 

بیایید اینبار که موضوعی را از کسی میشنویم برای تقویت ذهن خودمان چند بعدی فکر کنیم . آنگاه میبینید که نیازی به گفتن نظراتتان نیست . 

اگر آدم معروفی , لخت شود و روی فرزند ما تاثیر بگذارد میشود با اعتراض بیان کرد , چون کار بد , بد است 

اما اگر فلان شخص ناخواسته در صورت ما عطسه کرد چند بعدی نگاه کنیم . عمدی نبوده , عطسه عمدی نمیشود , حساسیت داشته و ... 

و یادمان باشد اگر بخواهیم در این دنیا با آرامش زندگی کنیم باید گذشت داشته باشیم و از انسانهای عقده ای دور باشیم 

بحث با انسانهای عقده ای ما را بیمار میکند 

زندگی با آدمهای حسود , ما را و زندگیمان را از بین میبرد 

زندگی و همنشینی با آدمهای بد ما را بد میکند 

 

برای زیبا نگه داشتن روحمان بجنگیم و آرامش و لذت را عمیقا تجربه کنیم ! 

برای تصمیم های زندگیمان احساسی تصمیم گیری 100 درصدی نداشته باشیم و چند بعدی بررسی کنیم که فقط یک بعد آن احساسمان باشد ! 

این درست اندیشیدن است . 

گاهی بعضی از شعرهای من چند بعدیست و بعضی ها میگویند دقیقا منظور تو چیست بگو , اما من نمیگویم چون میخواهم هر کسی از زاویه نگاه خودش شعر مرا تحلیل کند و وارد دنیای چند بعدی شود یعنی بگوید این فکر من است , فکر شاعر چه میتوانسته باشد ! 

 

دنیای ما آدمها ظاهری پیچیده اما ساده دارد . 

آرامش یک زن و لذت یک مرد در کنار هم میشود خوشبختی 

آزادی ذهن یک انسان پرشکوه میسازد 

آزادی جسم یک ورزشکار حرفه ای 

ما میتوانیم فکر کنیم , انتخاب کنیم و خلق کنیم !

روح ما به دنیای بی نهایت وصل شده است 

ما تک بعدی نیستیم که وقتی عشق یک سگ را به انسان میبینیم بگوییم از انسانها بهترند , سگ ها فقط رفاقت و عشق را به ما یادآوری میکنند 

ما تک بعدی نیستیم که وقتی کبوترها را میبینیم بگوییم اینها از جفت خود جدا نمیشوند از انسانها بهترند , آنها به ما جفت بودن را یادآوری میکنند 

در واقع این قدرت تفکر است که یک دانشمند میسازد تا برای زندگی بهتر , مخلوقات خداوند را درک کند تا بتواند چیزهایی را شفاف کند که بشود علم و با علم بشود کارهایی کرد و چیزهایی ساخت که زندگی را راحت تر کند . و این انتخاب است , ما کسی را انتخاب میکنیم که بر ما حکومت کند و این زندگی ما را تغییر میدهد . یا گاهی زندگی بقیه را با انتخاب یک مدیر خوب یا نالایق ! 

قدرت تفکر میتواند جهان را دگرگون کند و قدرت انتخاب هم میتواند جهان خود و جهان هستی را دگرگون کند ! مثل زمانیکه یک نفر تصمیم گرفت به دنبال ایجاد ارتباط آدمها از راه دور بیافتد آنقدر تفکر کرد و آنقدر امتحان کرد و تصمیم گرفت قسمتی از زندگی خود را در این راه بگذارد تا به نتیجه برسد و اکنون دنیاییست که من پشت یک سیستم نشسته ام و این مقاله را مینویسم و شما آن را میخوانید . 

مقاله ای که بعد از مرگ من نیز اینجا خواهد ماند ! 

بهتر است خودمان را بشناسیم حالا نه کامل ولی شناخت به خودمان کمک به زندگی راحت تر میکند ! 

ویژگیهای بد را درمان کنیم , و ویژگیهای خوب بسازیم , مثبت فکر کنیم و درونمان را پر از محبت و عشق نگاه داریم اما با صد در صد احساسات تصمیم نگیریم . 

چند بعدی فکر کنیم 

  • یا حق 
  •  نویسنده : الهه آجرلو - فاخته 
کپی از متن,شعر و دلنوشته ها با ذکر اسم الهه فاخته امکان پذیر است .... از اینکه حق کپی رایت را رعایت میفرمایید بی نهایت سپاسگزارم♥ برچسب ها: مقاله پ , قضاوت نکنیم , قضاوت مردم , قضاوت بیجا ,
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
الهه فاخته درشبکه های مجازی

 


دوستان عزیز میتوانید من را ( الهه فاخته ) در شبکه های مجازی اینستاگرام , تلگرام و آپارات با یوزر elahe_fakhteh دنبال کنید 

الهه فاخته
Profile Pic


 به نام آرامش قلب ها

عزت دست خداست

زندگیتو با امید ادامه بده , همیشه یه راهی هست


سلام به سایت رسمی الهه فاخته خوش آمدید


در این سایت شعرها , دلنوشته ها , کتاب ها , دکلمه ها و اشعار الهه فاخته رسانه می شود .

 

 الهه فاخته  ( مستعار ) متولد 1366 شاعر معاصر و نویسنده , گاهی خوانش شعر و دلنوشته انجام میدهد , استاد  و داور رسمی تکواندو و کیک بوکسینگ است.


 

من، فاخته .... صاحب قدرت قلم، هرچه دارم از خالق دارم
سالهای باقی عمرم را از "حق" الهی مینویسم

می خواهم پرواز کنم چون پرنده ای آزاد رها و اوج بگیرم تمام شاعرانگی من در حس مشترک است حسی بین قلب من و تو من به پرواز ایمان دارم یا حق !


 پینوشت : زندگی آنقدر ها هم پیچیده نیست که دنبال دلیلش بگردیم .

شاد بودن , عاشق بودن و حال خوب داشتن و درستکار بودن شاید نتیجه سختی هایی باشد که هر انسانی در زندگی خود خواهد داشت تا بالاخره به آن خواهد رسید .

یا حق 

الهه فاخته



اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    از چه طریق وارد سایت الهه فاخته شدید ؟