Start here

این روزها از سحر بهشتی…

056730098

یه وقت هایی آدم اشتباهاتی میکنه که تبعات اون اشتباه دامن گیرش میشه!
بعضی وقت ها آدم کارهایی میکنه که علاوه بر خودش، دامن خیلی های دیگه رو میگیره!
اگه اون خیلی های دیگه بتونن از خودشون دفاع کنن و پاکدامنی خودشون رو ثابت کنن خیلی خوب میشه ولی پیش میاد زمانی که نتیجه اشتباه یکی، دامن آدم هایی رو میگیره که دیگه بین ما نیستن و از این دنیا رفتن و دیگه نمی تونن از خودشون دفاع کنن!.چند ماه قبل درست زمانی که سردار بهشتی از دنیا رفت، چند کلامی از تنهاییهاش نوشتم از روزای آخر عمرش، که همین موجب شد سحر بهشتی جوابم روداد.
بعد در جواب سحر بهشتی چند خطی نوشتم و تا امروز صبر کردم.
با دقت در مورد نوشته های سحر فکر کردم و صبر کردم تا شاید برام ثابت بشه که فکرهایی که قبل از نوشته سحر میکردم و مسائل و سوء تفاهم هایی که پیش اومده، در رابطه با تنها گذاشتن پدرش و مرگ اون بزرگمرد در تنهایی، اشتباه از آب در بیاد و شاید در آینده بخواد همه کاستی ها و اشتباهات رو جبران کنه ولی جبران نشد.
خیلی تلاش کردم فراموش کنم ولی نتونستم چشام رو ببندم و حقایق رو نبینم، چون ندیدن حقایق خیانت به روح ستار بهشتی و پدر مرحومش و آبروی اونها بود. خیلی سخته که ببینی و بدونی و ساکت بشینی.
متاسفانه هرچقدر صبر کردم تنها شاهد اشتباهات بیشر سحر بودم.

تازمانی که ستار نان آور خونه بود این خانواده با آبرو زندگی کردند و حتی صورت رو با سیلی سرخ میکردند ولی دم از نداری و مشکلات نمی زدند.حالا خجالت میکشم بگم که تو محلمون چه حرفهایی که پشت سر این خانواده زده نمی شه!

ای کاش سحر بهشتی عزیز کمی بیشتر روی کارهاش فکر کنه…
مشکل از اون زمان شروع شد که پای آدمای ناشناسی به خونه سحر بازشد. این رفت و آمد ها جوری بود که باعث حرف و حدیث هایی بر علیه این خانواده شده که امیدوارم قبل از اینکه مجبور بشم بعضی از این شنیده ها رو بگم سحر دست از این کارها برداره …. هرچی باشه هم محلی ها گردن هم حقی دارن دوست نداریم بگن کسایی که نون ندارن غیرت هم ندارن…

چرا نام سردار بهشتی پس از مرگ بر سر زبان ها افتاد؟

سردار بهشتی در آسایشگاه

مدتی بود که با خودم درگیر بودم به خاطر سردار بهشتی

یه وقت آدم یه چیزایی میشنوه ، ولی یه زمان آدم خودش وسط گودِ با چشم خودش میبینه

خدارحمت کنه سردار بهشتی، پدر دلسوخته ای که عزیزترین کسش در راه آزادی جونش رو داد

مدتی قبل سحر بهشتی جوابیه ای رو در دفاع از خودش و مادرش نوشت.امروز حرف هایی دارم از مظلومیت، از تنهایی های یک پدر، از یک قلب شکسته و داغدار که امروز نیست تا بتونه از حقایق پرده برداره

من مدتها بود که با آسایشگاه سالمندان طراوت در ارتباط بودم چون یکی از عزیزانم در اونجا روزگار میگذرونه.

چند ماه قبل از فوت مرحوم سردار بهشتی با اون پدردلسوخته آشنا شدم. هروقت که به آسایشگاه می رفتم میدیدم خوشحالی و شادی پیر مردها و پیر زنهایی که اون ساعت هارو عزیزانشون برای دیدنشون در کنارشون بودن ولی اون چیزی که در چشم من بزرگ بود و بزرگی میکرد پیرمردی بود که همیشه در کنج آسایشگاه تنها و غمگین بود.

خدا میدونه حتی دیدن حال اون پیرمرد اشک آدم رو جاری میکرد و هر کسی براحتی میتونست به عمق غمی که در دلش نشسته پی ببره. واقعاً چرا پدر ستار بهشتی در اوج تنهایی و در گوشه آسایشگاه سالمندان از دنیا رفت؟؟؟؟؟؟؟؟!!!

خانم سحر بهشتی در جوابی که دادن گفتن»سحر بهشتی لایق این نیست که در تنهایی از پدر و مادرش نگهداری کند» ! و گفتن»از بابا در جایی که در توانم بود نگهداری کردم» !

توی اون آسایشگاه خیلی ها نگهداری میشدند ولی شاد بودند چون خانواده اونها در کنارشون بود حتی کسانی که در آسایشگاه از دنیا رفتند در آرامش بودند چون عزیزانشون حتی در لحظات آخر در کنارشون بودند اما خبر دارم که سردار در تنهایی جان داد…

خدا رحمت کنه ستار بهشتی اون جوان مرد رو. بعد از مرگش در هیچ مراسمی پدر دلسوختش دیده نشد و  حتی نامی هم از این پدر برده نشد تا جایی که همه فکر می کردند که پدر ستار سالها قبل از دنیا رفته. نمی دونم روح ستار چقدر آزرده بود از تنهایی های پدر از غم های پدر از در گوشه آسایشگاه و در کنج تنهایی جان دادن پدر… خانم سحر بهشتی، بسه دیگه بهانه های عوامانه آوردن برای توجیح این اشتباهات بزرگ

تنهایی سردار بهشتی موضوع آشکاری بود تقریباً بیشتر کسانی که با این آسایشگاه در ارتباط بودن و رفت و آمد داشتن از این موضوع مطلع بودن و وضعیت اون پیرمرد بیمار دلسوخته رو با چشم دیده بودن

خدا میدونه اگر نبود دلسوزی ها و رسیدگی های کسانی که اصلاً نمیشناختن این بزرگ مرد رو و فقط بخاطر انسانیت، مراقب اون پیر مرد بودن ، یقیناً مدتها قبل از تاریخ فوت، سردار بهشتی به خاطر عدم رسیدگی کافی خانواده از دنیا میرفت. نه فقط به خاطر بیماری بلکه از تنهایی دق میکرد

تنهایی ای که باید توسط افرادی مثل همسر و دخترش رفع میشد ولی نشد و امروز میبینیم که سحر بهشتی برای دفاع از خودش هر کاری میکنه. یعنی نمی تونستی بری بگی بابا سلام. خوبی بابای گلم. منم سحرت، منم یادآور ستارت …. آیا کردی ؟ خب نکردی و نرفتی و رها کردی پدر رو واین رو نمیشه پنهان کرد. همه کسانی که در آسایشگاه بودند دیدند.

همه میتونن برن آسایشگاه و تمام این ماجراها رو از کسانی بپرسن که اون روزهای تلخ و پر از اندوه اون پدر رو دیدن.. بله شاهدان زیادی وجود داره

ادامه دارد…